از خانه بیرون میزنم، اما کجا امشب؟
شاید تو میخواهی مرا در کوچهها امشب
***
پشت ستون سایهها، روی درخت شب
میجویم اما نیستی در هیچ جا امشب
***
میدانم آری نیستی، اما نمیدانم
بیهوده میگردم به دنبالت چرا امشب؟
***
هرشب تو را بیجستجو مییافتم اما
نگذاشت بیخوابی بهدست آرم تو را امشب
***
ها... سایهای دیدم، شبیهت نیست، اما حیف
ایکاش میدیدم به چشمانم خطا امشب
***
هرشب صدای پای تو میآمد از هرچیز
حتی ز برگی هم نمیآید صدا امشب
***
امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه
بشکن قرق را، ماه من بیرون بیا امشب
***
گشتم تمام کوچهها را، یک نفس هم نیست
شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب
***
طاقت نمیآرم، تو که میدانی از دیشب
باید چه رنجی برده باشم، بیتو، تا امشب
***
ای ماجرای شعر و شبهای جنونم
آخر چگونه سرکنم بیماجرا امشب
محمدعلی بهمنی
تک درخت